خوش آمدید
این دست نوشته را پدرم برای من در روز تولدم نوشته/روحش شاد/
و الله خیر الحافظین
خداوند متعال ساعت دو و نیم بامداد روز دوشنبه 8/11/1363هزار و سیصد و شصت و سه هجری شمسی مقارن سالروز ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها سومین فرزند را به ما عنایت فرمود.خدایش در کنف حمایت و عنایت خود حفظ کند.آمین رب العالمین
چو روزهشتم بهمن رسیده
میان نیم شب..وقت سپیده
حسام الدین بیامد نور دیده
بنام خداوند بخشنده و مهربان
زندگینامه
زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان در تاریخ مهرماه سال 1329 در شهر مشهد دیده به جهان گشود.و از سنین نوجوانی با علاقه به مطالعه گوهر علم و دانش را در خود بارور ساخته تا اینکه در سنین 18..19 سالگی در یکی از روزنامه های شهر مشهد قلم به دست می گیرد و مینویسد تا در این عرصه هم فعالیت کند و هم کار کند او پدر خود را در سنین جوانی از دست میدهد.کربلایی اصغر پدر استاد در هنگام نماز صبح در کنار حوض در حال گرفتن وضو سکته میکند و از این عالم فانی به عالم والاتر اوج میگیرد.محمد جواد در دانشگاه با استادی آشنا میشود که راه جدید و پرباری را برای او میگشاید استاد دکتر علی شریعتی که محمد جواد را به عنوان همرزم در عرصه ی علم و دانش و دوستی بر میگزیند و در کنار یکدیگر مدتی را به راه متعالی کسب و انتقال علم و دانش و راه شریعت میگذراند تا اینکه محمد جواد در دانشکده ی الهیات در رشته ی ادبیات با مدرک لیسانس در سال 1354 فارغ التحصیل گردیده وبه خدمت سربازی میرود .و در رسته ی دینی با درجه افسری مشغول به خدمت میشود.و بعد از خدمت سربازی دوباره به عرصه ی علم و دانش برگشته و به استخدام اموزش و پرورش در امده و مشغول تدریس میشود.
و بعد از خدمت سربازی دوباره به عرصه ی علم و دانش برگشته و به استخدام اموزش و پرورش در امده و مشغول تدریس میشود.و از دوران قبل از سربازی با حضور در جلسات استاد تقی شریعتی و دکتر علی شریعتی و مطالعات دینی از سنین نوجوانی و کار در روزنامه و قلم نگاری در صفحات از سال 1352شروع به سخنرانی و سخنوری در جلسات مذهبی میکند و کم کم به عنوان سخنوری قابل در سطح شهر مشهد شناخته میشود و هر شب در مجالس مختلف مذهبی و فرهنگی سخنرانی میکند.
بشنو تاریخت ..حکایت می کند
از غم دوران شکایت می کند
کز نخستین دم..که آدم شد..پدید
قصه های تلخ و شیرین آفرید
بود آدم در بهشت..آرام و رام
می زدی گام همچو کبک خوشخرام
می وزید باد بهاران در برش
سایه های بید مجنون..بر سرش
زیر پایش..مخمل سبز چمن
پیش دستش..دسته های یاسمن
در کنارش چشمه های خوشگوار
در جوارش رشته های جویبار
بر فرازش طوطیان و بلبلان
از میان شاخساران..نغمه خوان
مر ملائک را خطاب آمد که من
خلق خواهم کرد خلقی این زمن
او خلیفه ی من بود اندر زمین
بر همه مخلوق من باشد مهین
پس ملائک ..جملگی گفتند ما
حمد می گوییم ترا اندر سما
او کند سفک دماء و هم فساد
پیش گیرد..شیوه ی کفر و عناد
گفت..رازی هست..اندر این هما
راز آنرا من بدانم ..نی شما
راست کردی قالبش را در زمان
پس دمید از روح خود ..در قلب آن
گفت..ملائک را که آنک اسجدوا
جملگی تان سجده برده پیش او
جملگی شان..سجده کرده..بی امان
غیر ابلیس..کو ابا کردی از آن
گفت..من از آتشم..او از لجن
خلقت او نیستی..برتر زمن
پس ابا کردی و استکبار او
ارزش خود را ..نمودی خوار او
او..بدیدی قالب آدم عیان
او ..ندیدی قلب را در آن میان
او..گل آدم بدیدی..نی دلش
او تنش دیدی..ندیدی منزلش
او..تراب و طین و صلصالش بدید
او..نفخت فیه من روحی ندید
او..بدیدی پایگاه سافلین
او..ندیدی جایگاه عارفین
این گل خشک ترک خورده مبین
آن ((گل)) شاداب جان او ببین
او..بدیدی صورت قابیلیان
او..ندیدی سیرت هابیلیان
او..بدیدی کبر نمرود شمن
او..ندیدی آن خلیل بت شکن
یک زمان نوح نبی فریاد کرد
نهصد و پنجاه سال ارشاد کرد
نهصد و پنجاه سال روشنگری
این چنین ست شیوه پیغمبری
وحی آمد که تو نوح ارشاد بس
بهر این نامردمان فریاد بس
حجت خود را تو کردی آشکار
کار ایشان را تو بر ما واگذار
تا بگیرد قهر ما دامان شان
پس فرو کوبد بهم طوفان شان
نوح و یارانش روزان و شبان
یکدل و یکرنگ با ایمان و جان
کرد کشتی همچو ماهی روان
اندرونش مرد و زن ..پیر و جوان
نوح را فرزند نااهلی بدی
گرچه او را بود فرزند خودی
نوح گفتا ای خدای مهربان
هست فرقی بین او با دیگران
وحی آمد نی چه فرقی با دیگران
جمله یکسانند زی من بندگان
لیس من اهلک گرچه اهل تو
نیست صالح گرچه صالح اصل تو
برد کشتی مردمان اهل را
وانهاد آن غرقه گان جهل را
یک زمان نمرود مستکبر فخور
برسرش بنهاد تاجی از غرور
برگرفتی او همی تیر و کمان
تا زند با آن خدای آسمان
پس خدا انگیخت ابراهیم را
تا بگیرد از سرش دیهیم را
تا بکوبد جملگی بتهای او
هم فرو بنشاند آن غوغای او
گفت ابراهیم با مردم سخن
دست بردارید از این رسم کهن
این بتان مخلوق دستان شما
کی توانند بود درمان شما
با شما ای مه پرستان همچنین
فاش گویم لا احب الافلین
ماه و خورشید هر دو مخلوق خدا
هر یکی سوی خدا ما را هدی
چون که او بتهایشان را زد شکست
کینه اش اندر دل ایشان نشست
آتشی افروختند نمرودیان
آتشی از جهل و خشم و کینه شان
تا بسوزانند خلیل الله را
دوستدار و مخلص الله را
کرد آتش را بر او سرد و سلام
کرد بر نمرود حجت را تمام
دادفرمان پشه ای را که بگیر
جان این مستکبر نادان پیر
رفت ابراهیم بسوی دلستان
کرد ابراهیم بر پا کعبه را
قلب توحید جهان و قبله را
کعبه تنها شکل اندر هندسه
شش مربع شش جهت بر تسویه
هست کعبه سمبل ذات خدا
کل اضلاعش بود یکسان ترا
هر کجا که رو بگردانید شما
راست بینید جلوه ی روی خدا
تا که فرمان آمد ابراهیم را
ذبح کن اینک تو اسماعیل را
او اجابت کرد فرمان اله
برد فرزندش بسوی قتلگاه
آمدش شیطان با مکر و ریا
رمی کرد او را سه بار با بانگ لا
پس نهاد تیغ بر گلو فرزند را
تا کند ذبح کودک دلبند را
وحی آمد ای خلیل ماهلا
تو شدی پیروز در این ابتلا
بعد از این از نسل فرزند تو ما
همچنان بیرون کشانیم انبیا
چون که ابراهیم بتها را شکست
هم بت نمرود و شیطان را شکست
هم بت نفس و نهان خویش را
بت شکن شد او زمان خویش را
جانب مکه بهمراه کسان
برد هاجر را و اسماعیل را
تا چه فرماید خدا جبرییل را
پس فرود آمد در آن صحرای داغ
نی نشان از آب و باد و باغ و راغ
بود کودک تشنه و هل هل زنان
بود هاجر در پی آبی دوان
تا بیابد جرعه ی آبی در آن
تا بریزد کودکش را در دهان
ناگهان جوشید او را زیر پا
چشمه ی آب زلالی دیر پا
چشمه ی زمزم در آن صحرای داغ
بهتر از هر بوستان و باغ و راغ
پیامی به شما/
شما!ای ملت مسلمان ایران..
ای خواهر و ای برادر
ای..شما که با شعار ((استقلال..آزادی..حکومت اسلامی))یکپارچه و یکدل..و همراه و همگام ..بپا خاستید..و با تظاهرات میلیونی خویش..در صفوف متحد و متشکل..ناگهان خواب طاغوتیان را آشفته ساختید..و بر عصر بیهودگی انسان شوریدید..و دیدگان بهت زده و چشمان منتظر ملت ها را در شرق و غرب عالم..بسوی خود گشودید..و با مشتهای گره کرده..و بانک الله اکبر..و شعارهای کوبنده ی روشنگر..و دسته دسته شهیدانی که چونان لاله های سرخ پیشاروی خویش داشتید جهانیان را در شگفتی فرو بردید و در حالیکه همگان..انگشت حیرت از این همه..بیداری و هوشیاری ناگهانی و جوش و خروش طوفانی..و فریاد های قرآنی..و موج شهادتهای آسمانی شما داشتند..و همه جا سخن از این که سرگذشت و سرنوشت این ملت بپاخاسته..با دستهای خالی..در برابر توپ ها و تانگها ..و تفنگها و مسلسل ها..و استبدادگران داخلی ..و استعمارگران خارجی چه خواهد شد..ناگهان رسانه های گروهی جهان..خبر نخستین پیروزی شما را ..در میان حیرت و شگفتی و اعجاب جهانیان..مخابره کردند و پیروزی خون بر شمشیر را اعلام داشتند.
ای شما!
که با کلمه و خون..به زندگی و عزت و شرافت و استقلال و آزادی و ایمان و عدل و دادخویش..و به مرگ و ذلت و رذالت و وابستگی و بردگی و کفر و ظلم و بیداد دشمن خویش ..شهادت دادید.اکنون شهادتی بس بزرگتر و وسیعتر و خطیرتر در برابر شما قرار دارد.هرگز مپندارید که مسولیت و رسالت شما در پی نخستین پیروزی..پایان پذیرفته است..و چه می گویم تازه مسولیت اصلی و رسالت اساسی شما آغاز شده است..مسئولیت نجات مسلمانان دیگر و ملتهای دیگر و رسالت نمونه و شاهد و سرمشق شدن برای مردم جهان.
و اینست همان مسئولیت بس عظیم و رسالت بس وسیعی که خداوند بر دوش شما نهاده است..
و کذالک جعلنا کم امه وسطا
لتکونوا شهداءعلی الناس
ویکون الرسول علیکم شهیدا
و آنچنان شما را امتی میاندار زمین و زمان ساختیم و قرار دادیم تا شما شهیدان و شاهدان و گواهانی بر مردم جهان باشید و پیامبر شهید و شاهد و گواه و سرمشق و نمونه ای برای شماست.
ای شما!
که با نخستین پیروزی خود ..گل امید را در دل همه ی مسلمانان جهان و همه ی مستضعفین عالم نشاندید.اکنون دیدگان هشتصد میلیون مسلمان یعنی که یک چهارم جمعیت زمین که گرفتار انواع نظامهای طاغوتی و ستمهای طبقاتی و نژادی و فرهنگی و نظامی و اجتماعی و سیاسی هستند به شما دوخته شده است تا برای آنها چه ارمغان برید.
از مسلمانان مبارز فلیپین در آسیای جنوب شرقی گرفته تا مبارزان مسلمان اندونزی تا مسلمانان هندو چین و بنگلادش و پاکستان تا مجاهدین مسلمان افغانستان و همین گونه مسلمانان جنوب شوروی تا مسلمانان ترکیه تا رزمندگان مسلمان عراق و همین سان از مسلمانان کویت گرفته تا مسلمانان اردن..همچنین از شیعیان لبنان گرفته تا چریکهای مسلمان فلسطین تا مردم مسلمان سوریه و در ادامه ی همین خط بگیر تا مسلمانان مصر در شمال افریقا و برو تا قلب صحرای افریقا و مبارزان پولیساریو در آن سوی مغرب.همه و همه انتظار آن می کشند که شما ملت بعنوان امت وسط در این زمین و زمان و در این عصر و نسل ..برای نجات دیگر مسلمین و رهایی سایر مستضعفین چه خواهید کرد.خدایا!مسولیتی با این وسعت و رسالتی با این عظمت بردوش ملتی..که تازه از نظام طاغوتی رهیده است و هنوز خود در رابطه با سرگذشت و سرنوشت خویش و گسستن وابستگیهایش به امپریالیسم جهانی و در راس آنها آمریکا و حل مشکلات داخلی خود و آبادی ویرانیها دهها مسئله دارد..چه سخت و دشوار می نماید.اما چه می شود کرد این بهای نخستین پیروزی ست و فرمان صریح خداوند در قرآن ست که..چون از یک مرحله فراغت یافتی باز خود را برای رسیدن به مرحله ی بالاتر و والاتر به سختی افکن و اذا فرغت فانصب.چرا که در فرهنگ اسلام چنین ست که همیشه در دل سختی..آسانی ست.همراه با رنجها ودشواریها..راحت و آرامش راستین بدست می آید.
ان مع العسر یسر
فان مع العسر یسرا
ای خواهر و برادر مسلمان!
ای ملت قهرمان و مبارز ایران!
ای شما که رسالت عظیم رهایی مسلمین و مستضعفین زمین را بر دوش دارید و مسئولیت خودسازی خود را آنسان که می باید و می شاید... پیام سوره ی عصر رابا گوش جان بشنوید!دریابید!بکار..بندید!و به انسان های گرفتار خسران و نقصان عصر خویش و نسل خویش..نه در قالب حرف که در قالب عمل نه با فریاد و شعار که با شعور و کردار ..اعلام دارید.
و از خود امتی بسازید که..
روشنی بخش زندگی تان ..خورشید ایمان باشد.و نیرو بخش وجودتان عمل صالح و تداوم بخش حرکت تان ..توصیه ی به حق و راهگشای مکتب تان توصیه به صبر
آری..قسم به همیشه ی زمان و همیشه ی تاریخ که همه ی انسانها در هر عصر و نسلی غرقه در خسرانند..مگر امتی که ایمان آورند..ایمان صادقانه و خالصانه و صمیمانه و عمل صالح و شایسته و بایسته و متناسب بازمین و زمان خویش انجام دادند.و همواره به آنچه باید باشد یکدیگر را سفارش کردند.و برای رسیدن از آنچه هست به آنچه باید باشد پیوسته یکدیگر را به صبر و مقاومت در برابر سختی ها و ناکامی ها و دشواریها فراخواندند.
والسلام
مشهد مقدس-اول رمضان1400هجری قمری-برابر با 23تیرماه 1359هجری